آیه 96 سوره انبیاء

از دانشنامه‌ی اسلامی

حَتَّىٰ إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ

[21–96] (مشاهده آیه در سوره)


<<95 آیه 96 سوره انبیاء 97>>
سوره :سوره انبیاء (21)
جزء :17
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

تا روزی که راه یأجوج و مأجوج باز شود و آنان از هر جانب (پست و) بلند زمین شتابان درآیند (که روز قیامت یا قیام ولی عصر علیه السّلام مقصود است).

تا زمانی که [سدّ] یأجوج و مأجوج گشوده شود و آنان از هر زمین بلندی سرازیر می شوند.

تا وقتى كه يأجوج و مأجوج [راهشان‌] گشوده شود و آنها از هر پشته‌اى بتازند،

تا آنگاه كه يأجوج و مأجوج گشوده شوند و آنان را از بلنديها به شتاب سرازير گردند.

تا آن زمان که «یأجوج» و «مأجوج» گشوده شوند؛ و آنها از هر محلّ مرتفعی بسرعت عبور می‌کنند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

until when Gog and Magog are let loose, and they race down from every slope,

Even when Gog and Magog are let loose and they shall break forth from every elevated place.

Until, when Gog and Magog are let loose, and they hasten out of every mound,

Until the Gog and Magog (people) are let through (their barrier), and they swiftly swarm from every hill.

معانی کلمات آیه

يأجوج: يأجوج و مأجوج نام اقوامى است كه شايد در مغولستان فعلى چنين زندگى مى‏ كرده ‏اند. اين دو نام دو بار در قرآن مجيد آمده است: انبياء/ 96، كهف/ 94.

حدب: تپه و محل مرتفع . در صحاح گويد: «الحدب: ما ارتفع من الارض».

ينسلون: نسل در اصل به معنى انفصال از شى‏ء است، فرزندان آدمى را نسل گويند كه از وى انفصال يافته ‏اند. ايضا به معنى به سرعت رفتن آيد: «نسل الماشى فى مشيه: السرع». ينسلون در آيه «به سرعت پائين آمدن» است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ حَرامٌ عَلى‌ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ «95»

و بر آبادى‌هايى كه آنها را (بخاطر فساد و گناه) هلاك نموديم، حرام است (كه باز گردند) آنان باز نمى‌گردند.

حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ «96»

تا آن زمان كه (راه بر) يأجوج ومأجوج گشوده شود وآنان از هر بلندى بتازند و به سرعت عبور كنند.

نکته ها

در اينكه مراد از عدم بازگشت كفّار چيست، از امام صادق عليه السلام نقل است كه فرموده‌اند: براى افرادى كه (به قهر الهى) در دنيا هلاك شده‌اند، ديگر رجعت دنيوى ممكن نيست، ولى براى كفّارى كه هلاك نشده‌اند (و به مرگ طبيعى از دنيا رفته‌اند) اين رجعت به دنيا امكان پذير است. «1» بنابراين، منظور عدم بازگشت به دنياست و بديهى است كه در آخرت، همه باز خواهند گشت.

چنانكه در آيات 93 تا 98 سوره كهف گذشت، يأجوج و مأجوج اقوامى بودند كه با حملات خود به مناطق همجوار، موجب فساد در زمين و خرابى و نابودى مى‌شدند، تا آنكه به دستِ ذوالقرنين سدّى ساخته شد و راه نفوذ آنان به ديگر مناطق بسته شد.

ولى يكى از نشانه‌هاى قيامت و پايان عمر زمين، خراب شدن اين سدّ و هجوم مجدّد اين اقوام است. چنانكه در آنجا فرمود: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ» «2» و در اينجا در آيه بعد مى‌فرمايد: «وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ».

به هر حال اين آيات، نوعى پيشگويى در مورد يورش تجاوزكاران و سرازير شدن آنان به همه‌ى مناطق زمين است.


«1». تفسير اطيب‌البيان و قمى، ج 1، ص 24.

«2». كهف، 98.

جلد 5 - صفحه 495

پیام ها

1- رجعت و آرزوى بازگشت اقوام هلاك شده تنها در زمان ظهور يأجوج و مأجوج محقّق خواهد شد. لا يَرْجِعُونَ حَتَّى‌ ...

2- دنيا، جولانگاه طغيانگران خواهد شد. «حَتَّى إِذا فُتِحَتْ»

3- در آينده‌ى تاريخ نيز مفسدان تاخت و تاز خواهند كرد. «مِنْ كُلِّ حَدَبٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ (96)

حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ‌: هلاك شدگان ممتنع است كه بازگردند تا وقتى كه گشاده شود سد يأجوج و مأجوج، يعنى آن سد را بگشايند و بيرون آيند. وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ‌: و ايشان از هر بلندى و پستى مى‌شتابند و مى‌دوند. مراد آنكه در تمام زمين متفرق شوند و هيچ مكانى نباشد مگر آنكه در آنجا روند.

«1» از جمله به كتب زير مراجعه شود:

1) اثبات رجعت- مرحوم آية اللّه سيد ابو الحسن رفيعى قزوينى.

2) الايقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة- شيخ حرّ عاملى.

3) الشيعة و الرجعة- مرحوم آية اللّه شيخ محمدرضا طبسى نجفى.

4) بحار الانوار، ج 53- علامه مجلسى.

5) العبقرى الحسان، ج 2- مرحوم آية اللّه شيخ على اكبر نهاوندى.

6) بيان الفرقان، ج 5- مرحوم شيخ مجتبى قزوينى.

7) تحفة الشيعة- مرحوم سيد حسن عرب باغى.

جلد 8 - صفحه 443

على ابن ابراهيم از ابى بصير در ذيل خبر ذى القرنين: وقتى پيش از قيامت شود در آخر الزمان، منهدم شود آن سد و بيرون آيند يأجوج و مأجوج به دنيا و مى‌خورند مردمان را «1».

مفسرين از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله روايت نموده‌اند كه: آنها سه طايفه‌اند: صنفى قامت هر يك مانند درختهاى بلند، و صنفى طول و عرضشان مساوى است، و اين دو صنفند كه هيچ كوهى در مقابل ايشان نمى‌ايستد. و صنف ديگر يك گوش خود را فرش و ديگرى را لحاف مى‌نمايند و نمى‌گذرند بر هيچ درنده و جانورى مگر آنكه آن را مى‌خورند. و هر كه از آنها مى‌ميرد، مى‌خورند. مقدمه آنها در شام، و ساقه آنها در خراسان خواهد بود.

نزد بعضى ضمير «هم» راجع به جميع مردمان است، يعنى همه آدميان از قبرها بيرون آمده مى‌شتابند تا به حسابگاه خود و كريمه‌ «فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى‌ رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ» «2» مؤيد اينست و قرائت «حدث» به ثاى مثلثه به معنى «قبر» نيز شاهد اين است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيها مِنْ رُوحِنا وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آيَةً لِلْعالَمِينَ (91) إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ (92) وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ (93) فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ (94) وَ حَرامٌ عَلى‌ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ (95)

حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ (96)

ترجمه‌

- و ياد كن آنزن را كه نگهداشت عورت خود را پس دميديم در او از روح خود و گردانيديم او و پسرش را آيتى براى جهانيان‌

همانا اين ملّت شما است با آنكه ملّت يگانه است و من پروردگار شمايم پس بپرستيد مرا

و جدا نمودند كار دينشان را ميانشان تمامى باشند بسوى ما بازگشت كنندگان‌

پس كسيكه بجا آورد از كارهاى شايسته با آنكه اهل ايمان باشد پس نيست ناسپاسى مرسعيش را و همانا مائيم مر آنرا نويسندگان‌

و حرام است بر اهل بلدى كه هلاك نموديم آنها را براى آنكه آنها باز گشت نميكنند

تا وقتى كه باز شود سدّ يأجوج و مأجوج و آنها از هر بلندى ميشتابند.

تفسير

- خداوند در ذيل احوال انبياء مخصوصا خانواده حضرت زكريّا متذكّر حال مريم و فرزند برومندش عيسى عليهما السلام شد چون اين دو خانواده با يكديگر نسبت داشتند و حضرت عيسى پسر خاله حضرت يحيى بود و از اوصاف حضرت مريم ببزرگترين صفت كمال و جمال زن كه حفظ ناموس و عفّت و عصمت است اكتفاء فرمود با اشاره‌ئى بدو آيت و معجزه مشهوره در وجود آن دو چون عيسى عليه السّلام بدون پدر بدنيا آمد و در مهد، شهادت ببرائت ساحت مادرش از تهمت يهود داد و اين واقعه امر فوق العاده و كرامتى بود براى حضرت مريم و فرزندش حضرت عيسى با آنكه يك امر و واقعه مشهوره‌ئى بود لذا حاجت بتعبير از آن بآيتين كه صيغه تثنيه است نداشت و در خاتمه بيان فرمود قدر مشترك ميان دعوت تمام انبياء و اولياء خدا را كه آن توحيد و معاد، اصل دين اسلام و پيروى از سفراء خدا است باين تقريب كه اين ملّت و دين شما است كه يك ملّت و دين است ولى مردم هوا پرست مانند يهود و نصارى و مجوس بدلخواه خودشان امر مشتركى را تجزيه و تقسيم و پاره پاره و متفرّق نمودند و هر دسته‌ئى براى خودشان ملّت و طريقه و كيشى اختيار كردند و خود را بآن معرّفى نمودند و هر يك از آن فرق و ملل و تمامى آنها روز قيامت در پيشگاه ما حاضر خواهند شد و بپاداش اعمال خودشان خواهند رسيد پس هر كس اعمال صالحه‌ئى بجا آورده با آنكه مؤمن بخدا و روز جزا و وسائط فيض الهى باشد خداوند اجر او را ضايع نميكند و نميگذارد سعى و كوشش او هدر رود و از عمل او قدردانى خواهد فرمود و در صحيفه اعمالش نوشته و ثبت‌

جلد 3 صفحه 577

خواهد شد براى تدارك آن بثواب و نعيم بهشتى ولى آن ثواب و نعيم حرام و ممنوع است بر اهالى بلدى كه هلاك نموديم ما آنها را بعذاب دنيوى براى آنكه آنها ديگر بدنيا بر نميگردند تا احتمال داده شود كه عمل صالحى بجا آورند و مستحق ثواب شوند بلكه بهمين حال بر قرارند تا سدّ يأجوج و مأجوج منهدم شود كه از علائم بر پا شدن قيامت است و البتّه در آنروز خلق اولين و آخرين در پيشگاه الهى حاضر خواهند شد و بمقام لايق خود خواهند رسيد اين معنائى است كه بنظر حقير رسيده براى آيه پنجم كه مناسب با آيه قبل و بعد و خالى از خلل و اشكال است ولى حضرات مفسّرين بعضى گفته‌اند حرام است رجوع آنها بدنيا و بعضى گفته‌اند حرام است رجوع آنها بتوبه و بر اين دو تقدير لا زائده است و بعضى حرام را بمعناى واجب و حتم گرفته‌اند و بعضى گفته‌اند حرام است رجوع ننمودن آنها در روز جزا و در هر حال حرام را خبر انّهم لا يرجعون دانسته‌اند با آنكه زائده بودن لا خلاف اصل است خصوص در مقاميكه مأمون از اشتباه نيست و بودن حرام بمعناى واجب اگر ثابت باشد در لغت با آنكه نيست از زائده بودن لا بعيدتر است و همچنين است حتم اگر چه بهتر است از واجب و مصحّحى ميتوان براى آن فرض نمود ولى اين تركيب فى نفسه و بخودى خود حسنى ندارد چنانچه بر ارباب سليقه و ذوق ادبى پوشيده نيست و معناى اخير كه عبارت از حرمت رجوع ننمودن آنها در روز جزا باشد تخصيص بلا مخصّص و موجب لغويّت حتّى در صدر آيه بعد است چون تمام خلق بايد در روز جزا حاضر شوند اختصاص بآنها ندارد و ديگر تا فتح سدّ يأجوج و مأجوج معنى ندارد علاوه بر آنكه اين معنى مخالف است با اخبار مفسّره اين آيه كه رجوع را بمعناى باز گشت بدنيا و رجعت بآن گرفته‌اند و فتح سدّ يأجوج و مأجوج منتهاى اين رجوع ننمودن است نه منتهاى رجوع نمودن در روز جزاء كه مستفاد از حرمت و ممنوعيّت عدم رجوع در آنروز است بنابر معناى اخير و هيچيك از اين اشكالات بر معناى مختار وارد نيست با آنكه منطبق بر مفاد اخبار است و حاجت بتقديرى ندارد جز مبتدا براى حرام كه مستفاد از آيات سابقه و مؤيّد بساير آيات و اخبارى است كه دلالت دارد بر حرمت و ممنوعيّت نعيم بهشت بر كفّار و اضمار لام تعليل قبل از كلمه أنّ بقرائت مشهوره كه رايج است با تأييد آن بقرائت كسر كه‌

جلد 3 صفحه 578

محتاج باضمار نيست چون بعضى بكسر انّ قرائت نموده‌اند ولى مشهو أنّهم بفتح است در فقيه از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه در خطبه روز جمعه فرمود آيا نمى‌بينيد پيشينيان خود را كه باز گشت نميكنند و باز ماندگان را كه باقى نميمانند خدا فرموده‌ وَ حَرامٌ عَلى‌ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ‌ و قمّى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه فرمودند هر بلدى كه هلاك كرد خداى عزّ و جلّ اهل آنرا بعذاب رجوع نميكنند در رجعت و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه فرمود هر بلديكه هلاك كرد آنرا خدا بعذاب پس همانا آنها رجوع نميكنند و معلوم است كه مراد دنيا است و شرح انهدام سدّ اسكندر و باز شدن راه يأجوج و مأجوج پيش از صور اسرافيل بدنيا و اختلال امور مردم و بر پا شدن قيامت در سوره كهف گذشت ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


حَتّي‌ إِذا فُتِحَت‌ يَأجُوج‌ُ وَ مَأجُوج‌ُ وَ هُم‌ مِن‌ كُل‌ِّ حَدَب‌ٍ يَنسِلُون‌َ (96)

حتّي‌ زماني‌ ‌که‌ فتح‌ كردند يأجوج‌ و مأجوج‌، و ‌آنها‌ ‌از‌ ‌هر‌ بلندي‌ فرود آيند، قضيّه يأجوج‌ و مأجوج‌ ‌را‌ ‌در‌ سوره كهف‌ بيان‌ كرديم‌ و خلاصه ‌آن‌ ‌اينکه‌ ‌که‌ نتوانستيم‌ بفهميم‌ ‌که‌ اينها كيايند آيا ‌از‌ افراد وحشي‌ انسان‌ هستند، ‌ يا ‌ ‌از‌ حيوانات‌ وحشي‌! و كلمات‌ مفسّرين‌ ‌که‌ بعضي‌ مي‌گفتند:

‌که‌ ‌از‌ طوائف‌ اتراك‌ هستند، و بعضي‌ گفتند ‌که‌: ‌از‌ نطفه آدم‌ ‌که‌ ‌در‌ خاك‌ ريخته‌ شد بوجود آمدند ‌که‌ ‌از‌ پدر ‌با‌ انسان‌ شريك‌ هستند و ‌از‌ مادر جدا،

جلد 13 - صفحه 243

بعضي‌ گفتند ‌که‌: يك‌ نوع‌ حيوان‌ هستند تماما بي‌مدرك‌ ‌است‌، و ‌با‌ اكتشاف‌ جديد ‌که‌ ‌از‌ تمام‌ نقاط ارض‌ ‌با‌ خبر هستند سازش‌ ندارد، و ‌با‌ اخبار كمال‌ تنافي‌ ‌را‌ دارد ‌که‌ مي‌فرمايد:

«يملأ الارض‌ قسطا و عدلا».

و بالجمله‌ فتح‌ يأجوج‌ و مأجوج‌ ‌از‌ اشراط ساعت‌ و قيامت‌ شمرده‌ ‌شده‌ چنانچه‌ ‌از‌ همين‌ ‌آيه‌ ‌هم‌ استكشاف‌ مي‌توان‌ كرد، و لازم‌ نيست‌ ‌که‌ مقارن‌ ‌با‌ قيامت‌ ‌باشد‌.

بلي‌ ‌از‌ اشراط ساعت‌‌-‌ و ‌لو‌ هزاران‌ سال‌ قبل‌ ‌از‌ قيامت‌ ‌باشد‌‌-‌ شمرده‌ مي‌شود، و آنچه‌ فعلا ‌در‌ نظر مي‌آيد اينكه‌ همين‌ بعض‌ دول‌ جديده‌ باشند ‌که‌ متمدّنه‌ و مترقّيه‌ مي‌شمارند و ‌از‌ حيوانات‌ وحشي‌ وحشي‌ترند ‌که‌ حتّي‌ حيوانات‌ وحشي‌ ‌را‌ مي‌بلعند و ‌از‌ ‌بين‌ مي‌برند و ‌در‌ ‌اينکه‌ آيه شريفه‌ تعبير ‌به‌ فتح‌ فرموده‌.

(حَتّي‌ إِذا فُتِحَت‌ يَأجُوج‌ُ وَ مَأجُوج‌ُ) و فتح‌ ‌غير‌ ‌از‌ شكستن‌ سدّ ‌است‌ چنانچه‌ تصوّر كردند، و جمله (وَ هُم‌ مِن‌ كُل‌ِّ حَدَب‌ٍ يَنسِلُون‌َ) شايد ‌به‌ توسّط هواپيماها و طيّاره‌ها پائين‌ مي‌آيند و بنده‌گان‌ ‌خدا‌ ‌را‌ نابود مي‌كنند ‌که‌ الآن‌ آثارش‌ ظاهر ‌است‌ و مسلّما قبل‌ ‌از‌ ظهور واقع‌ مي‌شود. و ممكن‌ ‌است‌ ضمير ‌هم‌ راجع‌ ‌به‌ خلق‌ ‌باشد‌ ‌در‌:

(وَ هُم‌ مِن‌ كُل‌ِّ حَدَب‌ٍ يَنسِلُون‌َ): ‌يعني‌ ‌از‌ قبور خارج‌ مي‌شوند و ‌در‌ صحراي‌ قيامت‌ پراكنده‌ مي‌شوند، و اللّه‌ العالم‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 96)- به هر حال این بی‌خبران دائما در غرور و غفلتند، و این بد بختی تا پایان جهان همچنان ادامه دارد.

چنانکه قرآن می‌فرماید: «تا زمانی که راه بر یأجوج و مأجوج گشوده شود و آنها (در سراسر زمین پخش شوند، و) از هر بلندی و ارتفاعی با سرعت بگذرند» (حَتَّی إِذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع